شهر سرگرمی

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


 

  


             

نويسنده: طاهر تاريخ: یک شنبه 15 اسفند 1398برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

پایان کار

هر آغازی یه پایانی داره

این وبلاگم به پایان عمر خودش رسیده دیگه آپدیت نمیشه

برای خرید این وبلاگ نظرات و قیمت پیشنهادی خود را به صورت خصوصی برای ما اعلام کنید

نويسنده: طاهر تاريخ: پنج شنبه 18 دی 1398برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

مطلبی جالب در مورد قرآن کریم از دکتر علی شریعتی(این یک پست ثابت است)
مطلبی جالب در مورد قرآن کریم از دکتر علی شریعتی
 
 
 

قرآن کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است
و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات! آن
هم حج و نماز !
کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست...
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه
اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که
این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و
تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و
اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد
شانه و ... شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند
وبالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح
ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،
======================
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه
مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "

چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .

قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین
مبدل کرده ام .

یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق میکند که ترا فرش
کرده ،‌یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، ‌یکی به خود می بالد که ترا
در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا
موزه سازی کنیم ؟

قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ،‌
آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند
.. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ”
احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …

قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،

‌خواندن تو آز آخر به اول ،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان
که ترا حفظ کرده اند ، ‌حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش
نکنند .

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .

آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌ گویی که قرآن همین الان
به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است
که به صلیب جهالت کشیدیم

نويسنده: طاهر تاريخ: یک شنبه 29 فروردين 1398برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

Oliver Shanty & Friends _ Sacral Nirvana

پس از ماه ها تصمیم گرفتم با زم وبلاگمو آپ کنم

اینم یه موزیک ویدئو از هنرمند محبوب Oliver Shanty & Friends

 

دانلود

جهت تماشای ویدئو روی تصویر و جهت دانلود موزیک ویدئو روی دانلود کلیک کنید

نويسنده: طاهر تاريخ: سه شنبه 21 آبان 1392برچسب: Sacral Nirvana,Oliver Shanty,Oliver Shanty & Friends, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

این آقا رو میشناسید؟


راسته که میگن بعضی فرشته ها رو زمینن و بالهاشونو قایم کردن!

نمیدونم این آقارو میشناسید یا نه!

ایشون آقای ابراهیم دهباشی زاده هستن!

نه بازیگرن نه نویسنده نه منتقد نه سیاستمدار ...!

راننده تاکسی هست و لقب مهربونترین راننده تاکسی تهرانو داره که البته بسیار برازنده است.

شاید مسافرش بوده باشید.

تو ماشینش یه عالمه عروسک داره!

با یه جعبه شکلات که اولش وقتی سوار میشی بهت تعارف میکنه.

بعد هم داستانای خنده دار تعریف میکنه. 67 سالشه !

اونقدر مهربونه که اگه عبوسو بد اخلاق سوار تاکسیش بشی امکان نداره خندون پیاده نشی!

یهو میبینی جو عوض شدو همه دارن میخندن ! :) یه دفتر هم داره که بهت میده براش امضا کنی و یادگاری بنویسی.

تا به حال 18 تا دفتر پر کزده!

سال 83 پسرش فوت میکنه و قلبشو اهدا میکنن .

باور کن خود بهاره! راسته که میگن بعضی فرشته ها رو زمینن و بالهاشونو قایم کردن!

نويسنده: طاهر تاريخ: جمعه 14 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

آنچه که یک زن می خواهد...
آنچه که یک زن می خواهد...

 

 

بدون اینکه غر بزنيد تا اخرش بخونید شايد شما مردها یه روزی

 

انصاف بخرج بدید و به زن ها این حق انتخاب را که چه می خواهند را بدید...
روزی روزگاری پادشاه جوانی به نام آرتور بود که پادشاه سرزمین همسایه اش

او را دستگیر و زندانی کرد. پادشاه می توانست آرتور را بکشد

 

 

اما تحت تاثیر جوانی آرتور و افکار و عقایدش قرار گرفت. از این رو،

 

 

پادشاه برای آزادی وی شرطی گذاشت که می بایست به سؤال بسیار مشکلی پاسخ دهد.

 

 

آرتور یک سال زمان داشت تا جواب آن سوال را بیابد،

 

 

و اگر پس از یکسال موفق به یافتن پاسخ نمی شد، کشته می شد.

 

 

سؤال این بود: زنان واقعاً چه چیزی میخواهند؟

این سؤالی حتی اکثر مردم اندیشمند و باهوش را نیز سرگشته و حیران می نمود

 

و به نظر می آمد برای آرتور جوان یک پرسش غیرقابل حل باشد.

 

اما از آنجایی که پذیرش این شرط بهتر از مردن بود،

 

وی پیشنهاد پادشاه را برای یافتن جواب سؤال در مدت یک سال پذیرفت.

آرتور به سرزمین پادشاهی اش بازگشت و از همه شروع به نظرخواهی کرد:

 

از شاهزاده ها گرفته تا کشیش ها، از مردان خردمند، و حتی از دلقک های دربار...

 

او با همه صحبت کرد، اما هیچ کسی نتوانست پاسخ رضایت بخشی برای این سؤال پیدا کند.

 

 

 بسیاری از مردم از وی خواستند تا با جادوگر پیری که به نظر می آمد تنها کسی باشد

 

که جواب این سؤال را بداند، مشورت کند. البته احتمال می رفت دستمزد وی بسیار بالا باشد

 

 

چرا که وی به اخذ حق الزحمه های هنگفت در سراسر آن سرزمین معروف بود


وقتی که آخرین روز سال فرا رسید، آرتور فکر کرد که چاره ای به جز مشورت با پیرزن جادوگر ندارد.

 

 

پیرزن جادوگر موافقت کرد تا جواب سؤال را بدهد،

 

اما قبل از آن از آرتور خواست تا با دستمزدش موافقت کند

پیر زن جادوگر می خواست که با لُرد لنسلوت، نزدیکترین دوست آرتور

 

و نجیب زاده ترین دلاور و سلحشور آن سرزمین ازدواج کند!

 

آرتور از شنیدن این درخواست بسیار وحشت زده شد.

 

پیر زن جادوگر ؛ گوژپشت، وحشتناک و زشت بود و فقط یک دندان داشت،

 

بوی گنداب میداد، صدایش ترسناک و زشت و خیلی چیزهای وحشتناک

 

و غیرقابل تحمل دیگر در او یافت میشد. آرتورهرگز در سراسر زندگی اش

 

با چنین موجود نفرت انگیزی روبرو نشده بود، از اینرو نپذیرفت

 

تا دوستش را برای ازدواج با پیرزن جادوگر تحت فشار گذاشته

 

و اورا مجبور کند چنین هزینه وحشتناکی را تقبل کند. اما دوستش لنسلوت،

 

 از این پیشنهاد باخبر شد و با آرتور صحبت کرد.

 

او گفت که هیچ از خودگذشتگی ای قابل مقایسه با نجات جان آرتور نیست.

 

از این رو مراسم ازدواج آنان اعلان شد و پیرزن جادوگر پاسخ سوال را داد.

 

سؤال آرتور این بود: زنان واقعاً چه چیزی می خواهند؟

پاسخ پیرزن جادوگر این بود:

" آنها می خواهند تا خود مسئول انتخاب نوع زندگی خودشان باشند"

همه مردم آن سرزمین فهمیدند که پاسخ پیرزن جادوگر یک حقیقت واقعی را فاش کرده است

و جان آرتور به وی بخشیده خواهد شد، و همینطور هم شد. پادشاه همسایه،

 

 

آزادی آرتور را به وی هدیه کرد و لنسلوت و پیرزن جادوگر یک جشن باشکوه ازدواج را برگزار کردند

ماه عسل نزدیک میشد و لنسلوت خودش را برای یک تجربه وحشتناک آماده می کرد،

 

در روز موعود با دلواپسی فراوان وارد حجله شد. اما، چه چهره ای منتظر او بود؟

زیباترین زنی که به عمر خود دیده بود بر روی تخت منتظرش بود.

 

لنسلوت شگفت زده شد و پرسید چه اتفاقی افتاده است؟

زن زیبا جواب داد: از آنجایی که لرد جوان با وی به عنوان پیرزن جادوگری  با مهربانی رفتار کرده بود،

 

 از این به بعد نیمی از شبانه روز می تواند خودش را زیبا کند و نیمی دیگر همان زن وحشتناک

 

و علیل باشد. سپس پیرزن جادوگر از وی پرسید: " کدامیک را ترجیح می دهد؟

زیبا در طی روز و زشت در طی شب، یا برعکس آن...؟"
 

لنسلوت در مخمصه ای که گیر افتاده بود تعمقی کرد.

 

اگر زیبایی وی را در طی روز خواستار میشد آنوقت می توانست به دوستانش و دیگران،

 

 

همسر زیبایش را نشان دهد، اما در خلوت شب در قصرش همان جادوگر پیر را داشته باشد!

 

 

یا آنکه

در طی روز این جادوگر مخوف و زشت را تحمل کند ولی در شب،

 

زنی زیبا داشته باشد که لحظات فوق العاده و لذت بخشی رابا وی بگذراند...

 


 
اگر شما یک مرد باشید و این مطلب را بخوانید کدامیک را انتخاب می کنید...

 

انتخاب شما کدامیک خواهد بود؟

اگر شما یک زن باشید که این داستان را می خواند، انتظار دارید مرد شما چه انتخابی داشته باشد؟\

 

 

 انتخاب خودتان را قبل از آنکه بقیه داستان را بخوانید بنویسید.

 

 

آنچه لنسلوت انتخاب کرد این بود...:

لنسلوت نجیب زاده و شریف، می دانست که جادوگر قبلاً چه پاسخی به سؤال آرتور داده بود؛

 

 از این رو جواب داد که

این حق انتخاب را به خود او می دهد تا خودش در این مورد تصمیم بگیرد.

 

 
با شنیدن این پاسخ، پیرزن جادوگر اعلام کرد که برای همیشه و در همه اوقات زیبا خواهد ماند،

 

 چرا که لنسلوت به این مسئله که آن

زن بتواند خود مسئول انتخاب نوع زندگی خودش باشد...

 

احترام گذاشته بود.

اکنون فکر می کنید که نکته اخلاقی این داستان چه بوده است؟...

 تا نظر شما چه باشد...

 

 

نويسنده: طاهر تاريخ: سه شنبه 4 مهر 1391برچسب:آنچه که یک زن می خواهد,زن ها چه می خواهند, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

داستان تابلوهای راهنمایی و رانندگی

از چپ به راست بخوانید

نويسنده: طاهر تاريخ: چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

26 واقعیت جالب درباره اینترنت

 

اینترنت دنیای جالبی است، این جهان دیجیتالی که تازه چند سالی است زندگی همه ما را تحت تاثیر خود قرار داده است عجایب و غرایب زیادی دارد که دانستن آنها خالی از لطف نیست. مثلاً آیا می‌دانستید که نخستین دامنه ثبت شده در شبکه اینترنت symbolics.com بوده که در ماه مارس 1985 (اسفند-فروردین 1363) به ثبت رسیده است! در این مطلب که خود برگرفته از اینفوگرافی جمع و جور و خواندنی دیگری است، کوشیده‌ایم تا جالب‌ترین واقعیات پیرامون شبکه اینترنت را گردآوری کنیم، با ما همراهی کنید.
 
جالب است بدانید بنا به تخمین کارشناسان امر، ارزش مادی شبکه اینترنت تا پایان سال 2012 تقریباً به 4 تریلیون دلار خواهد رسید که نسبت به سال پیش از آن با رشدی سه برابری همراه بوده است. هر چه مردمان بیشتری در اقصی نقاط جهان به اینترنت دسترسی پیدا می‌کنند، بر تعداد کاربران درگیر در این شبکه نیز افزوده می‌شود؛ یعنی نه تنها بر تعداد کاربران شبکه‌های متعدد اجتماعی افزوده می‌شود، بلکه تعداد دامنه‌های ثبت شده و سایت‌های اینترنتی نیز زیادتر خواهند شد.
 
 

 


ادامه مطلب
نويسنده: طاهر تاريخ: دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:نکاتی در مورد اینترنت, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

داستان کوتاه
عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی در دست ، پرسیدند : کجا میروی؟
 

گفت : می روم با آتش ، بهشت را بسوزانم و با آب جهنم را خاموش کنم ، تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند،

نه به خاطر عیاشی در بهشت و ترس از جهنم

نويسنده: طاهر تاريخ: شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

من روزه ام را از روی هوس نشکستم | منصور حلاج
ظهر یکی از روزهای رمضان بود ....حسین حلاج همیشه برای جزامی ها غذا می برده و اون روز هم ...داشت از خرابه ایی که بیماران جزامی توش زندگی می کردند می گذشت ....جزامی ها داشتند ناهار می خوردند ...ناهار که چه ؟ ته مونده ی غذاهای دیگران و و چیزهایی که تو اشغال ها پیدا کرده بودند و چند تکه نان...یکی از اون ها بلند میشه به حلاج می گه : بفرما ناهار ! 
- مزاحم نیستم ؟ 
- نه بفرمایید. 
حسین حلاج میشینه پای سفره ....یکی از جزامی ها رو بهش می گه : تو چه جوریه که از ما نمی ترسی ...دوستای تو حتی چندششون می شه از کنار ما رد شند ...ولی تو الان.... 
حلاج میگه : خب اون ها الان روزه هستند برای همین این جا نمیاند تا دلشون هوس غذا نکنه . 
- پس تو که این همه عارفی و خدا پرستی چرا روزه نیستی ؟ 
- نشد امروز روزه بگیرم دیگه ... 
حلاج دست به غذا ها می بره و چند لقمه می خوره ...درست از همون غذا هایی که جزامی ها بهشون دست زده بودند ... 
چند لقمه که می خوره بلند میشه و تشکر می کنه و می ره .... 
موقع افطار که میشه منصور غذایی به دهنش می زاره و می گه : خدایا روزه من را قبول کن .... 
یکی از دوستاش می گه : ولی ما تو را دیدیم که داشتی با جزامی ها ناهار می خوردی 
حسین حلاج در جوابش می گه : اون خداست ...روزه ی من برای خداست ...اون می دونه که 
من اون چند لقمه غذا را از روی گرسنگی و هوس نخوردم ....دل بنده اش را می شکستم روزه ام باطل می شد یا خوردن چند چند لقمه غذا ؟؟؟
نويسنده: طاهر تاريخ: شنبه 25 شهريور 1391برچسب:منصور حلاج,داستانک,داستان,داستان کوتاه, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

مکان هایی ترسناک ولی‌ بی‌نهایت زیبا

مکان هایی ترسناک ولی‌ بی‌نهایت زیبا


ادامه مطلب
نويسنده: طاهر تاريخ: شنبه 18 شهريور 1391برچسب:مکان های ترسناک, مکان های زیبا, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

با یک نگاه بفهمید او چه خصوصیاتی دارد!

با یک نگاه بفهمید او چه خصوصیاتی دارد!

چهره‌خوانی هنری کهن است که در سراسر جهان شناخته شده و اولین چیزی که در یک چهره توجه شما را جلب می‌کند تقارن نداشتن صورت‌هاست. اجزای مختلف چهره‌ نمایانگر شخصیت فردی و اجتماعی شماست.

 

چانه: در چهره‌شناسی، چانه نشان‌دهنده صفاتی از جمله قاطعیت، رقابت‌جویی و پرخاشگری است. اگر چانه‌ای بزرگ و برجسته دارید یعنی صفاتی از جمله قاطعیت، رقابت‌جویی و پرخاشگری جزو خصوصیات شماست. اگر چانه‌ای کوچک دارید فردی آرام و صلح‌طلب هستید.

 

گونه‌ای کشیده و برجسته: به محض این‌که وارد جمعی می‌شوید تمام نگاه‌ها به سمت شما خیره خواهد شد این گونه‌ها، گونه‌های سینمایی نام دارند.

 

پیشانی بیرون زده: نشانگر تخیل‌گرا بودن و ابتکار در زندگی شخصی شماست.


پیشانی که به سمت عقب شیب دارد: نشانگر حافظه قوی و واکنش سریع به اعمال است.


پیشانی صاف: نشانگر تصمیم‌گیری فی‌البداهه و پذیرای عقاید جدید و متفاوت است.


برجستگی گوشتی بین ابروها: نشانگر اراده قوی، راسخ و همت در انجام امور زندگی است.


برآمدگی استخوانی بالای ابرو: نشانگر احترام به قوانین و مقررات است.

 

ابروهای پرپشت: نشانه داشتن تفکر مبهم است و این افراد بیشتر شنونده هستند تا این‌که اطلاعاتی به دیگران بدهند.


ابروهای پیوسته: نشانه داشتن تفکر دائم بوده و این افراد در استراحت مشکل دارند.


ابروکمانی: ارتباط خوب با مردم، یادگیری با مثال‌های کاربردی.


ابروهای صاف: برخورد منطقی با امور.


ابروی هشتی: ریاست‌طلبی، درستکاری.

 

بینی: دقیقا در وسط صورت قرار گرفته و مهم‌ترین عضو است و اولین ورودی برای دریافت انرژی است.


بینی بزرگ: حس ریاست و علاقه به ایجاد تحول.


بینی بلند: نیاز به تسلط بر محیط کار.


بینی کوتاه: توان پایان دادن به کارها و سخت‌کوش.


بینی بلند و صاف: (در نیم‌رخ انحنایی روی بینی دیده نمی‌شود) شیوه کار منطقی و برنامه‌ریزی بلندمدت.


بینی مقعر: (در نیم‌رخ تورفتگی روی بینی دیده می‌شود) شیوه کار احساساتی، نیاز به قدردانی از زحمات.


بینی که (پره‌های باز و عریض دارد): حمایت از عزیزان و نزدیکان بامحبت، تلاش برای موفقیت خانواده.
بینی کوچک: مستقل و حمایت کم از اطرافیان.


بینی سربالا: اعمال صحبت‌های نسنجیده، شنونده خوب.


بینی نوک‌پهن: (نوک بینی پهن و گوشتی) کسب امنیت مالی، مال‌اندوزی.


بینی با نوک گرد: هنردوست و زیبایی‌طلب.


بینی با نوک نازک: ولخرج.

نويسنده: طاهر تاريخ: یک شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

هیچ چیز بی علت خلق نشده است !!!

سیب

 

ضد اسهال

 

بهبود كاركرد ریه

ممانعت از انسداد عروق

مراقبت از مفاصل

حفاظت از قلب

زردآلو

تقویت بینایی

ممانعت از ابتلا به آلزایمر

كنترل فشار خون

كندكننده روند پیری

ضد سرطان

كنگر فرنگی

تقویت قلب

تثبیت قند خون

كاهنده كلسترول

مانع آسیب‌های كبدی

هضم غذا

آووكادو

جلوگیری از سكته

كنترل فشار خون

كاهنده كلسترول

نرم‌كننده پوست

دشمن دیابت

موز

تقویت‌استخوان‌ها

كنترل فشار خون

درمان سرفه

ضد اسهال

تقویت قلب

حبوبات

كاهنده كلسترول

ضد سرطان

درمان همورویید

تثبیت قند خون

ضد یبوست

چغندر

تقویت استخوان‌ها

محافظ قلب

ضد سرطان

كمك به كاهش وزن

كنترل فشار خون

 زغال اخته

تثبیت قند خون

افزایش حافظه

محافظ قلب

ضد یبوست

ضد سرطان

كلم بروكلی

ضد سرطان

محافظ قلب

تقویت بینایی

كنترل فشار خون

تقویت استخوان‌ها

كلم

كاهش وزن

محافظ قلب

ضد یبوست

درمان همورویید

ضد سرطان

طالبی

كاهنده كلسترول

ضد سرطان

كنترل فشار خون

تقویت سیستم ایمنی

تقویت بینایی

هویج

ضد یبوست

ضد سرطان

محافظ قلب

كمك به كاهش وزن

تقویت بینایی

گل كلم

تقویت استخوان‌ها

بهبود كوفتگی و كبودشدگی

ضد سرطان سینه

محافظت در برابر امراض قلبی

جلوگیری از سرطان پروستات

گیلاس

درمان بی‌خوابی

كندكننده روند پیری

ضد سرطان

محافظت در برابر آلزایمر

محافظ قلب

بلوط – شاه بلوط

كاهنده كلسترول

ضد سرطان

محافظ قلب

كنترل فشار خون

كمك به كاهش وزن

فلفل كوبیده

 

پاك‌كننده سینوس‌ها (درمان سینوزیت)

ضد سرطان

تسكین گلودرد

تقویت سیستم ایمنی

كمك به هضم غذا

انجیر

كاهنده كلسترول

ضد سرطان

جلوگیری از سكته

كنترل فشار خون

كمك به كاهش وزن

ماهی

حفاظت از قلب

ضد سرطان

افزایش‌حافظه

كمك به سیستم ایمنی

محافظت از قلب

تخم كتان

محافظ قلب

كمك به سلامت ذهن

دشمن دیابت

افزایش ایمنی بدن

كمك به هضم غذا

سیر

ضد سرطان

كشنده باكتری‌ها

كنترل فشار خون

ضد بیماری‌های قارچی

كاهنده كلسترول

گریپ فروت

جلوگیری از سكته

 

ضد سرطان پروستات

 

كمك به

كاهش وزن

كاهنده كلسترول

جلوگیری از سكته قلبی

انگور

ضد سرطان

افزاینده گردش خون

دفع سنگ كلیه

محافظ قلب

تقویت بینایی

چای سبز

جلوگیری از سكته

كمك به كاهش وزن

كمك به هضم غذا

ضد آلرژی

التیام‌دهنده زخم‌ها

لیمو ترش (شیرازی)

كنترل فشار خون

نرم‌كننده پوست

محافظ قلب

جبران كمبود ویتامین C

ضد سرطان

لیمو ترش

كنترل فشار خون

نرم‌كننده پوست

محافظ قلب

جبران كمبود ویتامین C

ضد سرطان

انبه

تنظیم غده تیرویید

كمك به هضم غذا

افزایش حافظه

محافظ در برابر آلزایمر

ضد سرطان

قارچ

كشنده باكتری‌ها

ضد سرطان

كاهنده كلسترول

تقویت استخوان‌ها

كنترل فشار خون

جو دو سر

دشمن دیابت

جلوگیری از یبوست

ضد سرطان

نرم‌كننده پوست

كاهنده كلسترول

روغن زیتون

ضد سرطان

دشمن دیابت

كمك به كاهش وزن

نرم‌كننده پوست

محافظ قلب

نويسنده: طاهر تاريخ: جمعه 9 تير 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

۲۱ نمونه ژست برای شروع عکاسی گروهی از افراد

 

۱- وقتی در محیطی کار می کنید که تعداد زیادی همکار دارید و دوست دارید در ایامی از سال با هم عکس یادگاری بگیرید از این نمونه استفاده کنید. فقط سعی کنید که برای حفظ هارمونی عکس هم که شده بلندترها عقب تر بایستند و کوتاه ها جلوتر.

 

 

۲- اگر در حین عکاسی متوجه شدید که تعداد افراد تقریبا مساوی نیست و مثلا تعداد خانم ها کمتر است، بهتر است از این ژست استفاده نمایید.

 

۳- اگر برایتان مقدور است، شما بالاتر از جمع بایستید و از حضار حاضر در عکس بخواهید که به جهت ایستادن شما نگاه کنند.

 

۴- یک تغییر ساده را در این ژست تجربه کنید. افراد پشت سر به یک حالت دستان خود را حلقه کنند و فرد جلویی متفاوت از آنان دستان خود را دو طرف بدن خویش قرار دهد.

 

۵- یک ژست استانداردو زیبا و بسیار دوستانه برای عکاسی.

 

۶- یک ژست جالب و دوستانه. از دوستان تان بخواهید یک حلقه بسته درست کنند و شما در مرکز قرار گیرید و از پایین به بالا عکاسی کنید.

 

۷- ژستی بسته از قبلی. به طوری که سر افراد به هم نزدیکتر است.

 

 

 

 

 

۸- یک زست فوق العاده زیبا و جالب. این ژست به نوعی حرکت را نیز تداعی می سازد. از دوستان تان بخواهید هر کدام سر خود را به جهت مخالف فرد قبلی قرار دهد.

 

۹- یک ژست با سطحی صاف. برای داشتن عمق میدان بهتر است از افراد بخواهید که زاویه سر خود را با فرد جلویی مطابقت دهند و نسبت به فرد جلویی متمایل تر بایستند.

 

۱۰- یک ژست غیر رسمی. از افراد بخواهید همه با هم بپرند.

 

۱۱- یک ژست فوق العاده زیبا با عمق میدان عالی. برای اینکه بهترین عکس را داشته باشید از افراد بخواهید صورت خود را جوری پایین بیاورند که چانه های تمام افراد در یک راستا باشد.

 

۱۲- یک نمونه ژست فامیلی. افرادی که مسن تر هستند در وسط. جوان ها در سطح بالاتر و کودکان در سطح پایین.

 

۱۳- یک ژست ساده دیگر که برای جمع فامیلی خوب است وقتی بیرون از خانه به پیک نیک می روند.

 

۱۴- یک ژست ساده و زیبای فامیلی.

 

۱۵- یک ژست ساده با ترکیب بندی خوب.

 

۱۶- ژستی فوق العاده راحت با آرامش فراوان.

 

۱۷- ژستی متفاوت برای جمع های فامیلی.

 

۱۸- یک ژست ساده دیگر.

 

۱۹- یک ژست جذاب زمانی که به خارج از خانه می روید. بزرگترها کودکان را کولی کنند و رو به دوربین لبخند بزنند.

 

۲۰- یک ژست ساده به ترتیب قد.

 

۲۱- و در پایان ژستی آرام. دست در دست هم رو به سمت آینده ای زیبا.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نويسنده: طاهر تاريخ: پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

رکورده های گینس

کلیپ شماره:12

نويسنده: طاهر تاريخ: یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:بهترین رکورد,گینس,رکوردهای گینس, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

عروس خوش خنده

کلیپ شماره:11

نويسنده: طاهر تاريخ: سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:کلیپ,کلیپدونی,عروس,عروسی,عروس خوش خنده, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

دوربین مخفی(موش در اتاق پرو)

کلیپ شماره:10

نويسنده: طاهر تاريخ: سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:دوربین مخفی, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

خر کیف یعنی...

 

 

 

 

خر کیف یعنی سر کلاس کاردانی نشسته باشی، دونفر از جلوی در کلاس رد بشن و بگن :” نه اینجا نیست… اینا بچه های کارشناسی ارشدن “•

خر کیف یعنی کلاستو دو در کنی و همون روز استاد حضورغیاب نکنه!

خر کبف یعنی اینکه یه لپ تاپ می گیری دستت اما ۲ قرون سواد نداری بهت بگن آقای مهندس!•

خر کیف یعنی راننده تاکسی باشی و دانشجوی پزشکی رو سوار کنی اونوقت وقتی می خواد پیاده شه بر حسب عادت به محیط دانشگاه بگه: مرسی آقای دکتر!

خر کیف یعنی زنگ موبایلت حسابی جلب توجه کنه!

خر کیف یعنی کسب بالاترین نمره میان ترم فقط از راه تقلب و امدادهای غیبی!

خر کیف یعنی فکر کنی کارتت تموم شده ولی در کمال ناامیدی کانکت شی و ساعتها تو اینترنت بچرخی!

خر کیف یعنی بابات قبض موبایلت رو پرداخت کنه و اصلا نپرسه که چرا اینقدر رقمش نجومی شده!

خر کیف یعنی استادت بگه نگران نباش! نمی افتی!

خر کیف یعنی با دوستات بری تریا، دوست اصفهانیت حساب کنه!

خر کیف یعنی توی یک مجلس بزرگ همه چشمشون دنبال مدل لباست باشه!

خر کیف یعنی دانشجو نباشی ولی از سایت دانشگاه، مفتکی استفاده کنی!

خر کیف یعنی پشت چراغ قرمز از ماشین بغلی یه چیزی پرت شه تو ماشینت (مثل شماره تلفن و یا حتی گوشی طرف!)

خر کیف یعنی تو دانشگاه همراه دوستت داری میری ولی پسر همکلاسیت فقط به تو سلام میکنه!

خر کیف یعنی یه جا با یه نفر همصحبت شی و رمانتیک بگه: “از قیافه تون معلومه که
دانشجویین!”

خر کیف یعنی توی مهمونی باشی و یکی از خانومای باکلاس و کار درست فامیل صدات کنه: خوشگل خانوم!

خر کیف یعنی یک منشی با مدیر عامل شرکت ازدواج کنه!

خر کیف یعنی بین کلاس ۱۲ تا ۲ و کلاس ۲ تا ۴ خودتو به یک آدم اهل رو درواسی بچسبونی و بری باهاش ناهار بخوری!

خر کیف یعنی موقع امتحان عملی استاد بره بیرون از کلاس و در رو هم ببنده!

خر کیف یعنی هیچی نخونده باشی و همه رو از رو دست بغلیت بنویسی بعد نمره ت از اون بیشتر شه!

خر کیف یعنی استاد یک سوال قلمبه بپرسه هیچکش جز تو نتونه جواب بده!

خر کیف یعنی وقتی مهمونای شهرستانیتون می رن بچه شون قشنگترین عروسکشو جا بذاره!

 

نويسنده: تاريخ: یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شوخی شهرستانی

کلیپ شماره:9

نويسنده: طاهر تاريخ: دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:کلیپ,کلیپدونی,کلیپ بامزه,کلیپ شوخی شهرستانی, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

طرفداران تراکتورسازی

کلیپ شماره:8

نويسنده: طاهر تاريخ: پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:تراکتورسازی,تراکتور,نود, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

یک روز برفی در لرستان

کلیپ شماره:7

نويسنده: طاهر تاريخ: پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:برف,یک روز برفی,لر,لرستان, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

معمای عشق ...

از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام است.

 

از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد.

 

از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان.

 

از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است

 

از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهیات است .

 

از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن میسوزد

 

از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که هرگز تنها نیست.

 

از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آدم رباتی هست که قلب را به سوی خود می کشد.

 

از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد.

 

از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آیه ای است که در هیچ سوره ای وجود ندارد .

 

از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها توپی هست که هرگز اوت نمی شود.

 

از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها کلمه ای هست که ماضی و مضارع ندارد

 

از استاد زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها میکروبی هست که از راه چشم وارد میشود.

 

از استاد شیمی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها اسیدی هست که درون قلب اثر میگذارد

 

از خود عشق پرسیدم عشق چیست؟ گفت فقط یک نگاه

 

نويسنده: طاهر تاريخ: سه شنبه 2 خرداد 1391برچسب:عشق,عشق چیست, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

SHAHRESARGARMY@YAHOO.COM

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

راههای جاویدان شدن

© All Rights Reserved to ahooramazda.LoxBlog.Com | Template By: شهر سرگرمی